| مهدی نصیری | عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران|
دختر یانکی نمایشی کمدی است که در پیرنگ متن رگههای رئالیسم با پیکان تند انتقاد صاحبانش چه در متن و چه در اجرا به چشم میخورد. پیکانی که معضلات جامعه کنونی را نشانه رفته است.
نویسنده و کارگردان این نمایش در تولید این مجموعه اثر، نقاط مشترک و قابل تأملی را به وجود میآورند. در کنار این مسأله، نکته مشترک قابل تشخیص دیگر نوآوری در خلق متن و اجرایی است که بهانه آن موضوع نگارش این یادداشت است. جریانی که به آن اشاره میشود در چگونگی خلق شخصیتها و رنگآمیزی آنها بر صحنه نمود بهتری پیدا میکند. چنین مشخصهای ریشه در ترسیم زمینه دقیق موضوع و موضوعات کلامی و نوشتاری و در کنار آن ترکیببندی و چیدمان مجریان و انگیزههای کافی برای کاراکترهای درام و اعمال آنها در متن و صحنه مشاهده میشود. به این معنی که هرکدام از شخصیتهای نمایش برای انجام کار و فعالیت خود انگیزهای دارند که درواقع سوخت موتور شخصیت به حساب میآید. در چنین فرآیندی قربانیشدن اقشار بیگناه جامعه و عدم حاکمیت قانون، غلبه ثروتمندان و زورمندان بر اقشار ضعیف یا به قولی حاکمیت قانون جنگل از دیر باز بهعنوان یک منش و مشرب در جامعه مطرح بوده و نمونههای بسیاری از آن در دنیای کنونی قابل تشخیص است. شاید اگر چنین درامی در مقطع خاصی از تاریخ، بهعنوان مثال، بروز انقلابات به روی صحنه میرفت، ارجاعات آن بیشتر از قبل قابل درک نبود. اما در این مقطع و با وجود رمزگشاییهای متعددی که در عرصههای مختلف ازجمله هنر نمایش انجام گرفته با بیشترین اقبال عمومی مواجه شده است.
دختر یانکی ویژگیهای آثار متشابه نظیر خود را در لحن و زبان شنیداری دارد و از این منظر آن را میتوان ادامه آثار صحنهای کارگردان آن هم دانست.
«دختری با ستارههای بر دوش» یا به قول شهرام زرگر در نقش مترجم نمایش، «دختر یانکی»، محصول فضای اجتماعی دهه 70 آمریکاست. روزگاری که این کشور خود را میان جنگ خونین و سیاه ویتنام میبیند و فقر و فلاکت را بین مردمان خود تجربه میکند.
نیل سایمون اثرش را درباره همین دهه میآفریند، توصیف کاریکاتور وار از دختری که زاییده شرایط سخت و پیچیده طبقات اجتماعی خود است. میان این فضاسازی، رودررویی شخصیتهای درام با دختری که تعاریفش از زندگی روزمره سطحی و ساده انگارانه است، جالب توجه مینمایاند. دختری که همیشه رژیم دارد، دختری که هر صبح تا شب برای قوطی کنسرو باز کردن کار میکند، دختری که نامزدش آدمیرال ارتشی بزرگ و قدرتمند است، دختری که رنگهای لباس و شکل و شمایل زندگی مصرفی آن دههها تبدیل به ارزشهای اجتماعی او شده است. به بیانی بهتر جامعهای که بین دو چرخه معیوب تولید و مصرف، ارزش افزودهای خلق میکند که این ارزش افزوده، به نوبه خود یکی از چرخدندههای چرخاننده چرخهای مصرفگرایانه و با شکل ظاهری دیگری در فضایی دیگر توصیف میشود، جامعهای بازار محور که با خلق نیاز موجب مصرفگرایی و زنده نگه داشتن خود روبهروست.
آثار نیل سایمون در ایران آثاری شناخته شده هستند. اقبال هنرمندان هنرهای نمایشی کشور به ترجمه و به صحنه بردن این آثار نشانگر نزدیکی دنیای نمایشی وی با مناسبات تئاتر کشور است. بهخصوص اگر بدانیم اکثر آثار وی در ایران ترجمه و به صحنه رفتهاند. استقبال اقشار دانشگاهی نیز مزید بر علت است و در مجموع نمایشنامههای وی را باب طبع ذائقه مردم ایران کرده است. دختر یانکی ازجمله آثاری است که در آن نویسنده بهطور غیرمستقیم و در قالب داستانی کوتاه حکایت دو دوست و روزنامهنگار را دارد که در مسیر کاری فرهنگی خود با دختری مواجه میشوند که چارچوب رویدادهای اجتماعیشان را مختل میکند.
نخستین روش کارگردان در مواجهه با اثر انتخاب متنی دقیق و بینقص در همه بخشهای درامنویسی است که اتفاقا با نگاهی عمیق به نیازهای جامعه امروز میآید. درک صحیح از جامعه موجب تجلی اثری پرتحرک و پرجزییات، همچون دختر یانکی میشود. هوشمندی کارگردان در گفتن صحیح نقدهای اجتماعی توأم با طنز است که موجب میشود در ذهن و جان مخاطب بنشیند و تأمل کند. بهرام تشکر، کارگردان خلاق و پیشرویی است که بهرغم محدودیتهای موجود میداند چگونه از آنها برای صحیح سخن گفتن با مخاطبانش بهره ببرد. انتخاب و هدایت بازیگران، طراحی میزانسنها و خلق صحنههای بدیع و نو این نمایش را از دیگر نمایشهای روی صحنه متمایز میکند. تأیید این مدعی استقبال کمنظیر مخاطبان و ابراز رضایتمندی از مشاهده این نمایش در تهران و 5 شهری است که در استانهای کشور داشته است.
این نمایش، محصول بلوغ نگاه اجتماعی کارگردانی است که در زبان و شیوه اجرایی به آن دست پیدا کرده است. بلوغ به جهت رسیدن به متنی که در اجتماع امروز دیدنی و شنیدنی است.